جدول جو
جدول جو

معنی گل بادیه - جستجوی لغت در جدول جو

گل بادیه
بادیه ی گلی، کاسه ی گلی، بادیه ی سفالی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ لِ)
معروف وشکوفۀ بادام را نیز گویند. (آنندراج) :
همه چشمه ز چشم آن گل اندام
گل بادام و در گل مغز بادام.
نظامی.
ما را نگه چشم تو از چشم تو خوشتر
بادام صفایی گل بادام ندارد.
صائب (از آنندراج).
، کنایه از کاغذ. رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 285 شود، کنایه از چهره و صورت است:
ز بادام تر آب گل برانگیخت
گلابی بر گل بادام میریخت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه شهرستان قوچان واقع در 38هزارگزی شمال باختری قوچان و 3هزارگزی شمال راه شوسۀ عمومی قوچان به شیروان. هوای آن معتدل و دارای 5 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ)
نوعی ازاقمشۀ رنگین است. (آنندراج). رجوع به گلبند شود
لغت نامه دهخدا
(گُبُ)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج واقع در 42هزارگزی جنوب خاوری پاوه و هفت هزارگزی باختری قلعه جوانرود. هوای آن سرد و دارای 102 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و میوه و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نام طائفه ای است از ایلات کردایران که تقریباً 500 خانوار میشود و در کیله کرو، گتل، مره در، حنجره، ابراهیم آباد، کرسی عمر و رزینه سکونت دارند. در عهد شاه طهماسب به کردستان آمده و اغلب شهرنشین شده اند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 62)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
بازی کردن با گل. عمل گل باز. رجوع به گل باز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل بازی
تصویر گل بازی
بازی کردن با گل، پرورش گلهای نیکو
فرهنگ لغت هوشیار